شب يلدا (جشن مهد و تولد بابا جون ) و جشن دندوني هلناي عزيز
دختر مهربونم.. يك روز مونده به شب يلدا همه خريدها رو انجام داديم و به اتفاق دايي مهرداد برا عروس خانم سور و سات شب يلدا درست كرديم . كلي هم اين وسط به شما خوش ميگذشت و همش ميگفتي برا منم از اينا درست كنيد.. نهايتا كارامون كه تموم شد به اتفاق هم (شما مهمون ويژه و دعوتي بودي) رفتيم خونه رويا جون و هديه هاش رو داديم و شب يلدا رو تبريك گفتيم . صبح روز 30 آذر مرخصي گرفتم تا شما بيشتر بخوابي و خودم اماده ت كنم برا جشن يلداي مهد كودك.. بعد از بيدار شدن اماده شديم و رفتيم مهد كودك و شما به اتفاق دوستات رفتيد جشن شب يلداي مهد كودك كه تو سالن هلال براتون برگزار كرده بودن . كلي بهتون خوش گذشته بود و بهتون گيفت هاي مناسب شب يلدا ...
نویسنده :
مامان دردانه
12:29